
تعریفی جامع و مانع از دین امکانپذیر نیست. ازاینرو هرگونه کوششی برای تعریفی دقیق از دین راه به جایی نخواهد برد. در این مجموعه میکوشیم به دین در بسترهای مختلفی بپردازیم. دین در نگاه مومنان و متدینان به آن دین دارای مفهومی است و از نگاه دینشناسان معاصر به گونهای دیگر تبیین میشود. حتی تمامی متینان به یک دین نیز تعریفی واحد و همسان با یکدیگر ندارند. کسانی که از بعد باطنی به دین مینگرند، یک معنا و کسانی که صرفا نظر به ظواهر و آداب دارند نیز معنایی دیگر را اعاده میکنند. لذا دین را به صورت مجموعهای نظاممند و ارگانی زنده که از آفرینش تا فرجام، امور مادی و معنوی و تمامی حیات و هستی فرد و جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد بازخوانی خواهیم کرد.
در فرهنگ غربی بهجای کلمهی دین در زبان فارسی و عربی از کلمهی religion استفاده میشود که از ریشهی لاتین religio مشتق شده است. کلمهی religio را نیز نخست سیسرو از relegere به معنی «بازخوانی» گرفته است. کلمهی relegere بر «سنت» دلالت دارد، زیرا آنچه را که بوده، بازخوانی میکند. در زبان لاتین کلمهی religio بر مجموعهای از باورها، ارزشها و رفتارها دلالت دارد. در بستر تاریخی وقتی به بررسی سیر تحولات آن را بررسی میکنیم، اطلاق این لغت به باورها و رفتارهای متدینین، نخست با مخالفت ائمهی مسیحیت روبهرو شد؛ پل قدیس آن را ملازم شرک خفی دانست، زیرا فهم را بر ایمان مقدم میکرد؛ اما به مرور زمان این کلمه در بین اهل دین کاربرد یافت، چنانکه در قرن هفتم میلادی از این کلمه نوعی عبودیت استنباط میشد و مطابق تحقیق ارنست فیل این کلمه در مورد جوامعی به کار میرفت که اعضای آن religiosi یعنی خادم خدا بودند. در زمان لوتر نیز این کلمه بر منبع حقیقت اطلاق میشده است. اما با ظهور دوران جدید و اندیشه مدرنیته معنای خاصی از religio ایجاد شد که در دنیای امروزی و در مطالعات دینی معاصر مد نظر قرار دارد. بعضی از محققین معتقدند که مفهوم امروزی دین در دوران روشنگری شکل گرفت و زمینه ظهور مطالعات دینی نه از دیدگاه یک مومن، بلکه از منظری پوزیتیویستی در مدرنیته فراهم گردید.
اما از سوی دیگر دین در عرفان و علیالخصوص، عرفان نظری اسلامی و در آثار ابنعربی در معانیِ متعددی است و تقسیم بندی خاصی هم دارد که در نوشتههای آتی به آن خواهیم پرداخت.
[1]. V.Bianchi, (ed): The Notion of Religion, pp. 131-9, pp. 3-9, pp. 63-73.